نفت، پشتیبان تروریسم
http://www.asrekimyagari.com/asrkimiagari/News.aspx?NID=2485
اگرچه تروریسم پدیده جدیدی نیست، اما تروریسم جدید پدیدهای خاص است. ادبیات تروریسم و مطالعات مربوط به این پدیده بینالمللی پس از 11 سپتامبر چهره جدیدی به خود گرفته است. هر چند گروههای بنیادگرایی که در افغانستان در سالهای قبل از ورود آمریکا به این کشور تشکیل حکومت داده بودند نیز به عنوان مصادیق تروریسم شناخته میشوند، اما این پدیده در سالهای اخیر پراکندگی و رشد بیشتری داشته است. 1000 روز جنگ در سوریه نیز به علت وجود همین گروههای تروریستی در سوریه است که در مقابل دولت بشار اسد ایستادهاند و نه تنها کشور را در آستانه نابودی کشاندهاند بلکه باعث کشته شدن مردم بیگناه و آواره شدن زنان و کودکان این کشور شده اند. فعالیت گروههای بنیادگرا به همین جا ختم نشده است و در این روزها گروهی به نام داعش ادعای حکومت شام و عراق را مطرح کردهاند که این مسئله در قرن 21 با وجود حاکمیتهای مستقل ادعایی بزرگ محسوب میشود. در افتادن با حاکمیت دو کشور و ایجاد یک حکومت خود مختار در آنها داعیه بزرگی است که جز با پشتیبانی مالی و سیاسی قدرتمند امکان پذیر نیست. برخی از نظریه پردازان حمایت کشورهای غربی و خصوصا آمریکا از این جریانات دلیل تفوق و پیروزیهای کوتاه مدت آن اعلام میکنند و برخی دیگر علاقه ذاتی و درونی این گروههای بنیادگرا به تشکیل حکومت اسلامی و تبلیغات ایدئولوژیک آنها در سطح مردم عادی را عامل موفقیت این گروهها میدانند. با وجود قوی بودن هر کدام از این نظریهها باید دانست که جز عامل اقتصاد هیچ عامل قوی تری وجود ندارد که این گروههای بنیادگرا به این شکل بتوانند در کشورهای منطقه رعب و وحشت ایجاد کنند. هر چند منابع تامین مالی گروههای تروریستی عموما نامشخص بوده و دسترسی به آنها به جهت ایمن ماندن از گزند سازمانهای حقوقی بینالمللی دشوار است. اما نگاهی به کشورهای حمایت کننده از گروههای تروریستی نشان میدهد که درآمدهای حاصل از نفت خاورمیانه چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم تامین کننده اصلی هزینههای گروههای تروریستی بوده و همین پشتوانه موجب گسترش تروریسم به ویژه در این منطقه شده است.
گروههای تروریستی فعال در منطقه خاورمیانه عمدتا با گرایش اسلام وهابی و سلفی سعی در ایجاد تفرقه در میان دیگر فرق اسلامی و جلوگیری از رشد مسلک شیعه و دامن زدن به مناسبات قبیلهای و عشیرهای داشته و با انجام اقدامات تروریستی و توجیه آن با ادله دینی و مذهبی، از خطرناکترین گروههای تروریستی به شمار میروند. این گروهها با استفاده از مردم طبقات پایین و حاشیهای به عنوان نیروی در دسترس خود و با آموزشهای عملیات انتحاری، بمب گذاریهای وسیعی را در کشورهای منطقه انجام داده اند.
سران کشورهای عربی با درآمد سرشار نفت و در اختیار داشتن این درآمد توسط یک طبقه کوچک توانستهاند ثروتی سرشار داشته باشند که منبع این درآمد هیچ گاه شفاف نبوده و هیچگونه پاسخگویی نیز در برابر مردم و جامعه وجود نخواهد داشت. این دلارهای بادآورده به راحتی صرف گروهکهای تروریستی و عملیاتهای انتحاریای میشود که این روزها اخبار آن در کشورهای منطقه زیاد به گوش میرسد. عربستان که حدود 300 میلیارد دلار پول نفت آن کشور در دست 1000 نفر از شیوخ آن کشور است، این روزها به جایگاه تروریستهای بنیادگرا در سراسر جهان تبدیل شده است. حمایت از نیروهای معارض در سوریه و کمک به دولت بحرین برای سرکوب مخالفین دولت در جریان بهار عربی و سرکوب مردم کشور خود، همه و همه با کمک پول نفتی به دست آمده است که در دست سران آل سعود قرار دارد. هر چند به نظر میرسد که علت عمده حمایت عربستان از گروههای تندرو مقابله با الگوی شیعی و به تاخیر انداختن فروپاشی نظام پادشاهی آل سعود باشد اما این هدف در حالی در دست اجرا است که طبق نظرسنجی 90 درصد مردم عربستان از سیاستهای آل سعود ابراز نارضایتی میکنند. نقش عربستان در صدور تروریسم و بازیگردانی رویدادهای تروریستی آشکار است اما عربستان همچنان سعی میکند به کمک رسانههای وابسته این برچسب را از خود دور کند و همچنان خود را به عنوان حافظ امنیت منطقه معرفی نماید. البته نقش عربستان و شیوخ منطقه در جریانات تروریستی از سالها قبل محرز بوده است؛ آن جایی که بن لادن در سال 1990 فتوایی صادر کرد و از پیروانش خواست از حمله به خاک عربستان سعودی خودداری کنند چون درآمد صنعت نفت این کشور برای پیشبرد اهداف او لازم بود. با این وجود باید دانست که تروریسم علاوه بر عامل داخلی که فکر و ایدئولوژی غالب آن گروه است عامل خارجیای نیز دارد که بدون آن هیچ گاه نمیتواند اینگونه در محیط بینالملل به فعالیتهای خود ادامه دهد. تامین هزینههای گروههای تروریستی که عمدتا از محل فروش نفت تامین میشود نه تنها باعث رعب و وحشت مردم کشورهای منطقه میشود بلکه تجارت نفت را نیز به مخاطره میاندازد و باعث عدم سرمایهگذاری کشورهای بزرگ دنیا در این منطقه خواهد شد. البته این گروهها نیز به علت حمایت مالی و سیاسی قدرتهای بزرگ به دنبال شرایطی هستند که با مخاطره انداختن امنیت منطقه هم موجودیت خود را به رخ بکشانند و هم شرایطی را ایجاد کنند تا بر سر تداوم موجودیت خود با کشورهای منطقه چانه زنی کنند. از آنجایی که حیات گروههای تروریستی بسته به میزان درآمد آنها دارد، قطع این درآمدها میتواند اولا از گسترش آنها جلوگیری شود و ثانیا موجب ضعف و در نهایت فروپاشی آنها گردد. نفت همچنان که میتواند در صورت استفاده صحیح به عنوان امکانی برای توسعه و امنیت خاورمیانه شناخته شود از سویی دیگر نیز میتواند باعث شعله ور شدن آتش جنگ در منطقه گردد. تا زمانی که رژیمهای منطقه به سمت مردم سالاری و دموکراسی حرکت نکنند و همچنان سیاستهای کلی بدون نظرخواهی و همه پرسی از مردم تعیین شود، گروههای تروریستی با کمک پول نفت روز به روز گسترده تر خواهند شد. با نگاه به این موضوع که درآمدهای اصلی این گروهها از نفت تامین میگردد، به نظر میرسد نباید توفیق چندانی برای از بین بردن این گروههای تروریستی متصور بود